اظهارات یک ذهن شلوغ

پرستاری که به کارگردانی؛  سیاست و هنر،تاریخ و جامعه شناسی هم  علاقه مند است!

انشاالله و به یاری خدا...

هرکه در این خانه شبی داد کرد 

                                             خانه فردای خود آباد کرد

 

کارگردان «داد» مستند صندوق ذخیره فرهنگیان را می سازد.

سینماپرس: کارگردان مستند تحسین شده «داد» از ساخت قسمت دوم این فیلم با محوریت مشکلات صنفی معلم‌ها و صندوق ذخیره فرهنگیان خبر داد.

به گزارش سینماپرس، حجت الله عدالت پناه که در مستند «داد» به مشکلات صنفی کارگرها پرداخته و این روزها در اکران‌های مردمی عمار، با استقبال گسترده‌ای از سوی مردم و دانشجویان مواجه شده است به کیهان گفت: علی‌رغم فشارهایی که برای جلوگیری از نمایش این فیلم از سوی برخی از مسئولان اعمال می‌شود اما داد متوقف نخواهد شد و ما دادهای دیگری را هم سر خواهیم داد.

وی افزود: من به عنوان کسی که خودم را سرباز امام و رهبری می‌داند وظیفه خودم می‌دانم که مشکلات کشور را در فیلم هایم مطرح کنم. به همین دلیل هم مشکلات کارگری را با زبان هنر بیان می‌کنم تا مسئولان بیشتر متوجه شوند.
برگزیده هفتمین جشنواره عمار تصریح کرد: مسائل صنفی معلم‌ها و همچنین مسئله صندوق ذخیره فرهنگیان روی داده که موضوع مستند بعدی من است. نگاه ما به این موضوع به هیچ وجه سیاسی نیست بلکه ساختاری است و می‌خواهیم این فیلم منجر به رفع ساختارهای فسادزا بشود. به همین دلیل هم در حال مطالعه ابعاد مختلف مشکلات صنفی معلم‌ها هستیم.
عدالت پناه تصریح کرد: با اینکه شاهد گسترش مشکلات معیشتی معلم‌ها هستیم اما مسئولان مربوطه نسبت به این مشکلات رسیدگی نمی‌کنند. متأسفانه می‌بینیم که وزیر آموزش‌وپرورش به جای تمرکز برای حل مشکلات معلم‌ها در خانه‌اش واردات چند صد میلیونی صورت می‌گیرد!

http://cinemapress.ir/news/85409/

+ نوشته شده در  چهارشنبه بیستم اردیبهشت ۱۳۹۶ساعت 0:43  توسط عدالت  | 

و اینک " ماجرای نیمروز "
در همون روزهای نخست نوروز فرصتی دست داد تا فیلم جدید جناب مهدویان رو ببینم. سه اثر آخرین روزهای زمستان، ایستاده در غبار و ماجرای نیمروز کافیست تا به ما مژده ظهور یک کارگردان جوان و صاحب سبک در سینمای امروزمان را دهد. مهدویان قواعد سینما رو خیلی خوب شناخته که اینقدر جذاب قاعده شکنی میکند و مخاطب رو در قصه هایش بدنبال خود میکشاند. بگذریم از جناب مهدویان که مطمئنا در آینده فیلمهای بهتری هم از ایشان خواهیم دید.
و اما " ماجرای نیمروز "
سالها پیش که تاریخ انقلاب رو زیر و رو میکردم هرگاه به حوادث سال ۶۰ میرسیدم ,آرزو میکردم کاش توانایی این رو داشتم که فیلمی مستند با عنوان " انقلاب در مخمصه " رو بسازم, آنقدر که آن سال پر حادثه است. و چه درامهایی که نمیشه از دل آن استخراج کرد.
مهدویان با این ماجرایی که تعریف کرده ما رو با گوشه ای از تاریخ دردناک معاصر آشنا کرده, بگذارید یک مروری داشته باشیم بر حوادثی که هر کدام میتواند یک کشور را با بحران مواجه کند؛ ترور نماینده امام وامام جمعه تهران, ترور رئیس قوه قضائیه و حزبش که حدود ۷۲تن از مسئولین نظام نوپا را به یکباره از آن گرفت, ترور رئیس جمهور و نخست وزیر, ترور حدود ۳۰۰ نفر از مردم به جرم حمایت از انقلاب, اینها فقط گوشه ای از حوادثی بود که مهدویان بصورت تیتروار در فیلمش به آن اشاره کرده, حالا اینها رو هم اضافه کنید به آن؛ ترور کچوئی رئیس زندان اوین, ترور دستغیب امام جمعه شیراز, ترور مدنی امام جمعه تبریز, واقعه آمل و... و.. و...
چطور انقلاب و این نظام نوپا در آن سال سرپا ماند و از آن مخمصه جان سالم به در برد خود تفسیری جداگانه می‌طلبد آنهم در بحبوحه جنگ با یک دشمن قدار.
نگفتن تاریخ یا جسارت کامل نگفتن تاریخ واقعا جفا به انقلاب و کشور است. مردم اگر واقعیت را بدونند دیگر اسیر تبلیغات مسموم نمیشوند , با دیدن فیلم ماجرای نیمروز خیلی راحت میشه در قبال این پرسش که چرا نظام مجاهدین خلق یا همون منافقین رو بی محابا اعدام کرده گفت: حق شان بوده و چه بسا با آن همه جنایاتی که مرتکب شدند باید خیلی شدیدتر از آن هم برخورد میشد.
تاریخ معاصر ما آنقدر غنی هست که حالا حالاها جا دارد تا از آن برای آیندگانمان حرف بزنیم. فقط امیدوارم که آنهایی که کارشان ثبت و ضبط تاریخ شفاهی است کم کاری نکنند و این مطالبی که بر دل و ذهن این نسل مانده را برای آیندگان نگارش کنند تا بعدها در رمانها و فیلم و سریالهای تاریخی مان نیاز به تخیل نداشته باشیم.
و اما فرمی که مهدویان برای روایت یک قصه واقعی تاریخی بکار گرفته واقعا عالی بود, آنقدر که من بیننده احساس میکردم خود من نیز در دل آن ماجراهای پر التهاب قرار دارم و یکی از اعضای آن هسته پنج نفره در جستجوی ردپای منافقین هستم و این ناشی از حرکات روان و دقیق دوربین متحرک, میزانسن عالی , آکساسوار فوق العاده , دیالوگ‌های بی اغراق و خالی از یکجانبه نگری فیلم دانست.
نمیدانم این ارتباطی که من با فیلم برقرار کردم بخاطر اندک مطالعاتم از تاریخ دهه اول انقلاب و آگاهی های جزئی من از آن رویدادها هست یا نه؟
آیا جوانان و نوجوانان دهه ۷۰ و ۸۰ هم توانسته اند با فیلم ارتباط بگیرند؟
قصه فیلم آنقدر واقعی و ملموس جلو میره که میتواند در ذهن های علاقمند به تاریخ جرقه ای ایجاد کنه تا بره تاریخ رو دقیق بخونه, بره کشمیری رجوی بنی صدر موسی خیابانی رو بشناسه بره بفهمه چه بر سر این مردم که نیامده, بالاخره آینده ما یک پاش در گذشته ماست.
من اگر جای سازنده فیلم بودم شاید تنش های فیلم رو بیشتر میکردم, قسمت کشتار بی گناه مردم توسط مجاهدین رو غلیظ تر نشان میدادم, از موسیقی فیلم بهتر و بیشتر در راستای درگیر کردن احساسات مخاطب استفاده میکردم و بجای پرداختن به یک درام فرعی عاشقانه بیشتر به بسط شخصیت هایی مثل کشمیری و یا نقش مهم شهید لاجوردی در برخورد با منافقین میپرداختم.
ولی واقعیت اینه که کاری که مهدویان کرده برای روایت یک قصه واقعی بهتره و باور پذیری آن عمیق تر است.
 دیدن این فیلم خوب را در سینما از دست ندید. منتظر آمدن نسخه خانگی و یا پخش تلویزیونی آن نباشید, دیدن وسترن انقلابی " ماجرای نیمروز " در سینما جذاب تر و لذت بخش تر است.

✍ گاه نوشت های #حجت_عدالت

:id:@daaaaaaaaad

 

+ نوشته شده در  چهارشنبه بیست و سوم فروردین ۱۳۹۶ساعت 2:35  توسط عدالت  | 

 

 نوروز آمدم گرگان, طبق روال همیشه به مسجد قائم میروم, بطور محسوسی تعداد از رفقا نیستند.... رفقا زده اند به خط.
حاج حسن میگه خواب دیدم فلانی و فلانی رو که به سرعت دارن میرن به یک سمتی, جلوشون در میام میپرسم کجا با این عجله؟! میگن داریم میریم پیش سید!
سید احسان دو سال پیش حلب شهید شد!!:
--- 
 اعلام شهادت زمینه چینی نمیخواد که....
گوارای وجودت یدالله جان... شهادتت مبارک
سر سلامتی به همه بچه‌های شجاع مسجد قائم و محله گرگانجدید و خانواده ترمیمی

۷۲ شهید در دفاع مقدس تقدیم کردیم.
 چندین شهید برای امنیت پایدار
و تا کنون ۴ شهید مدافع حرم

رو ما حساب کن حضرت آقا...
گردان مسجد قائم هنوز زنده است.............

✍ گاه نوشت های #حجت_عدالت

@daaaaaaaaad
 
+ نوشته شده در  چهارشنبه شانزدهم فروردین ۱۳۹۶ساعت 2:54  توسط عدالت  | 


 سه شنبه ظهر 26 بهمن ساعت ۱۳ رسیدم اصفهان, اکران اول #داد در اصفهان در تاریخ ۱۱ بهمن با مخاطره روبرو شده بود و بدستور دادستان لغو گردیده بود.
پرواز ۲ ساعت تاخیر داشت! حول حولکی خودم رو رسوندم دانشگاه اصفهان, دقایق پایانی فیلم بود. سخنران مدعو استاد نصری از اساتید نامی همین دانشگاه است, در باب چرایی عدالتخواهی و چگونگی مطالبه گری مردمی در نظام اسلامی صحبت های بسیار ارزنده ای داشتند که الحق به جان می نشست و باید چند باره گوش جان سپرد, بعد هم بنده چند دقیقه ای در باب رسالت دانشجویی و جنبش عدالتخواهی صحبت داشتم و بعد هم پرسش و پاسخ.
دوستان عزیز ما در دبیرخانه جشنواره عمار در اصفهان روز پر کاری رو در نظر گرفته بودن برای ما, این جلسه اول بود, و تا فاصله بین جلسه دوم برای نماز رفتیم دانشکده پرستاری تا یک تجدید خاطره ای هم شده باشه و بعد هم جهت ادای احترام سری به مقبره شهدای گمنام که همون ده سال پیش که ما از دانشگاه در مقطع لیسانس فارغ شدیم در آنجا بخاک سپرده شدند. در حال ساخت یک بنای یاد بود مدرن با کاشی های سنتی! بر فراز آن مزارهای مبارک هستند. همه چیز رو داریم مدرنیزه میکنیم بخصوص گلزارهای شهدا رو ! غافل از اینکه حداقل در این مورد صفای این فضاها به همون نخل های بی سر و دیوار گلی و قایق زخمی و هنرهای دستی خود جوش دانشجوهاست.
در مسیر رفتن به امامزاده شاهزید که محل اکران دوم هست سر راه دوستی عزیز و قدیمی که اکنون از وکلای توانمند اصفهان هست مرا به دفتر کارش که هم پایگاه خبری مفتاح نیوز است ( دیده بان حقوق بشر ایران) و هم قسمت دیگر آن که یک دفتر حقوقی است دعوت میکند و در این بین گپ و گفتی پیرامون مسائل سیاسی کشور و بعضی از معضلاتی که گریبان اصفهان رو گرفته پیش آمد و وقتی صحبت به واقعه کشاورزان شرق اصفهان رسید پرونده قطوری رو بهم نشان داد که ایشان وکالت آن بندگان خدای ستمدیده رو بعهده داشته و خیلی خوشحال شدم که دوست نازنین ما توانسته بخشی از حقوق این بندگان مظلوم رو استیفا کنه.
وارد صحن شبستان امامزاده شاهزید میشوم, فیلم تمام شده, جمعیت قابل توجه ای نشستن و به سخنان حجت الاسلام آقاجان گوش فرا داده اند. آقاجان روحانی جوان و پرشوریست و بسیار گیرا سخن میگوید. و نکته قابل توجه ایشان اینست که در اعتراض به فسادهای اقتصادی رخ داده و مشکلات عدیده ای که برای مردم بوجود آمده منبر را بر خود تحریم کرده و بقول خودش از سخنرانی و مجالس مذهبی تفننی پرهیز میکند و رسالت خودش رو روشنگری مردم در جهت پیگیری و مطالبه همه جانبه عدالت و مبارزه با فساد قرار داده, واقعا چقدر داریم از این دست قبیل روحانیون شجاع و جسور که پرچمدار اسلام واقعی اند؟
نوبت صحبت من که شد اولین چیزی که به آن اشاره کردم از حضار خواستم که قدر روحانیتی چون آقاجان رو بدانند و نگذارند ایشان و امسال ایشان تنها بمانند.و سپس با خواندن چند جمله از پیام حضرت امام به هنرمندان چند دقیقه ای پیرامون هنرمند طراز انقلاب اسلامی صحبت داشتم.
زیارت آن امامزاده و خواندن نماز مغرب نیز توفیق این برنامه ما بود. در این مکان دوستان اجرایی برنامه برای فیلم بلیط فروشی اختیاری هم انجام دادند. و مردم باختیار مبالغی رو در پرداخت میکردند تا به صندوق مدرسه سینمایی عمار برای ساخت دیگر آثار اینچنینی برگردد.
مکان دیگر که فیلم اکران شده بود و ما باید خودمان را به آنجا میرساندیم مسجد فرشته بود در نزدیکی های میدان جمهوری یا همون دروازه تهرون واقع در خیابان شهیدان.
میثم صفائیان راننده کامیون معترض به فساد در سیستم حمل و نقل کشور و محکوم شده به یکسال حبس که سوژه اصلی مستند ما هم هست در کنار حجت الاسلام عاصمی امامت مسجد جلسه را شروع کردند و از من نیز دعوت میکنند که جلو بروم. اینجا فضا خودمانی تر است جلسه بصورت تعاملی پیش میرود و گفتگوها بین ما و مخاطبین در باب نقش و وظیفه مردم برای رسیدن به جامعه ایده آل اسلامی بالا میگیرد....
سه جلسه فشرده خسته ام نکرده که هیچ بیشتر شوق آفرین بوده. لحظات خاصی که با گفتگوهای طولانی و خاص مخاطبینت و گاه درد دلهاشون بعد از خارج شدن جلسه از حالت رسمی, تازه میفهمی که چقدر کار نکرده داری....

✍ گاه نوشت های #حجت_عدالت
@daaaaaaaaad

 

سالن شهید آوینی دانشگاه اصفهان

+ نوشته شده در  پنجشنبه نوزدهم اسفند ۱۳۹۵ساعت 2:10  توسط عدالت  | 


سه شنبه 14 دی 95 سینما فلسطین یکی از شلوغ ترین و متفاوت ترین شبهایش رو با اکران فیلم #داد گذراند. حضور چهره های کارگری و پرستاری و حضور سید میثم صفائیان نماینده رانندگان کامیون معترض به فساد در سیستم حمل و نقل کشور و منصور نظری شاعر عدالتخواه شهر کردی و افشا کننده فسادی که در دستگاه قضا شهر کرد رخ داده که به شلاق و زندان محکوم شده حواشی بی نطیری رو رقم زد. بطور غیر منتظره ای جنبش عدالتخواه دانشجویی در لابی سینما با انداختن حلقه گل به گردن صفائیان و نظری از همه مبارزان صنفی و همه کسانی که برای تحقق عدالت تلاش میکنند تجلیل کردند.

حضور چهره های فرهنگی و هنری و رسانه ای در سالن سینما و تجلیلشان از موضوع جسورانه فیلم یک غنیمت است برای من, اما بشخصه واکنش های مردم عادی که برای تماشای فیلم آمده بودند قشنگتر بود. خانمی میانسال و چادری تشکر کرد و با حرارت دعای خیری برایم کرد و گفت شما حرف دل انقلابی هایی رو زدید که ۲۰ سال گفته نشده, خانمی مانتویی آمد و از من نشان دست اندرکاران عمار رو میگرفت تا کمک مادی کند به جشنواره تا بدین طریق در یاری کردن کارگردانان و مستندسازانی که حرف دل مردم رو میزنن قدمی برداشته باشه.

آقایی خودش را معرفی کرد و گفت از سال ۷۲ سینما نیامده بودم و برای دیدن #داد آمدم و حالا بعد از دیدن فیلم خوشحالم که اینجام. یکی دیگه خودش رو فعال صنعت حمل و نقل معرفی کرد و فیلم رو میخواست تا برای همکارانش اکران کنه و برایم خواند جانا سخن از دل ما میگویی.
خانم معلم و مسنی هم گله داشت که مادر به وضعیت معلمها اشاره کرده بودی اما نه آنچنان که باید.
چندین و چند نفر هم از اینکه اشکشان در آخر فیلم در آمده احساسات پاکشان و دل رقیقشان را بروز میدادند.
دیدن برق شادی در چشمان فعالان صنفی خانه کارگر و نظام پرستاری که برای رسیدن به عدالت در تلاشند برایم فراموش نشدنیست. و احساس میکنم این بار مسئولیت مرا بیشتر کرده, امیدوارم خداوند توان دهد تا استوار این مسیر رو پیش ببرم.
@daaaaaaaaad

+ نوشته شده در  جمعه بیست و چهارم دی ۱۳۹۵ساعت 19:27  توسط عدالت  | 


استاد نادر طالب زاده پس از تماشای فیلم مستند #داد :
عالی بود عالی. از ده تا فیلم سینمایی بهتر بود. اصلا اجازه نداد من از سالن بیرون بیام.
صحبت کنیم با آقا سلیم غفوری که بیاد در شبکه مستند پخش شود. شما بیایید چندتا کارشناس بیان با مسئولینی که هستند یک شب دو شب وقت بذارید یک میزگردی را ترتیب دهید. یک موجی ایجاد بشه انشاالله .
اگر کارگر نتواند در جمهوری اسلامی اعتراض کند و بترسد از اینکه بخاطر مسائل امنیت زندانی شود دیگه ما چیزی به دست نیاوردیم.
این مستند ساز است که میرود در دل کوه و از بیغوله ها آن حقیقت را در می آورد.
شما شان نزولی این دوربین و جشنواره عمار و این تعریف سینمایی را رعایت کردید. دستتون درد نکنه ودست بچه هایی که از شما حمایت کردند. خیلی فیلم قشنگی بود و حال خوبی داشت. طولانی بودنش خوب بود. سیری داشت و مثل یک رمان بود و شما خیلی جاها رفتید.
ولی حتما بدید توی رسانه که آنجا نشان بدهند.
حالا ما شبکه داریم و پخش میکنیم و کارشناسان، وزرا و نماینده های مجلس بیایند و جواب دهند.
قوه قضاییه بیاید اینجا جواب دهد که برای چی شلاق میزنی؟ مگر دیوانه ای؟ کامیون داران اعتراض کردند انداختیش زندان مگر دیوانه ای؟ مگر نفهمیدی انقلاب اسلامی چی هست و چی میخواد؟...
ولی این مستند سازی است که میتواند حلش کند. هزارتا تظاهرات و هزارتا تجمع کار 4 تا مستند ساز که در دل کار می روند و حقایق رو نشان میدهند را نمی کنند.
این کار شما انقلاب را بیمه میکند. ان شاء الله که موفق باشید.

@daaaaaaaaad

فیلم مستند #داد که در #دفتر_سینمایی_عمار و به کارگردانی حجت الله عدالت پناه تهیه شده است در آئین افتتاحیه هفتمین دوره جشنواره مردمی فیلم عمار اکران شد و مورد استقبال مخاطبان قرار گرفت.
:small_red_triangle: این فیلم روایتیست دانشجویی از برخوردهای ناروایی که طی این چند سال اخیر با اعتراضات صنفی صورت گرفته و تعدادی از دانشجویان عدالتخواه در پی حل معادله سه مجهولی
#جمهوریت#امنیت#عدالت
به دنبال مشکلات رانندگان کامیون, کارگران شلاق خورده, معلمان و پرستاران از بندر شهید رجایی تا یزد و تهران و تکاب و آقدره سفر میکنند.
@daaaaaaaaad

 سینما فلسطین تهران

+ نوشته شده در  جمعه بیست و چهارم دی ۱۳۹۵ساعت 19:21  توسط عدالت  | 


بطور غیر مترقبه خبر دادند که فیلم #داد رو انتخاب کرده ایم برای افتتاحیه جشنواره هفتم عمار !
از یک طرف خوشحال میشدم که موضوع پرداخته شده در فیلم آنقدر برای برگزارکنندگان جشنواره مهم بوده که بعنوان فیلم افتتاحیه انتخاب کردند و از طرف دیگر نگران میشم که فیلم #داد با این موضوع و محتوای خاصش و زمان نسبتا طولانی اش ( ۵۵ دقیقه) برای مخاطبی که ۲ ساعت در برنامه افتتاحیه حضور داشته ملال آور باشه.
فیلم باید چند اصلاح کوچک میشد تا برای اکران آماده بشه, با استرس فراوان کار در لحظات آخر به اکران میرسه. ساعت ۹ شب است تعدادی در حال ترک سالن هستند. نفرات زیادی هم نشسته اند تا فیلم را ببیند. پخش فیلم شروع میشه در طول اکران فیلم از پشت صحنه چند بار به چهره تماشاگران نگاه میکنم که آیا خسته شده اند یا نه؟
گویا موضوع انتقادی فیلم خیلی ها رو درگیر کرده و با دقت نگاه میکنند.
سکانس پایانی فیلم رسیده و مسئله شلاق خوردن کارگرهای معدن طلای آق دره عده ای را ناراحت کرده تا سری به تاسف تکان دهند. فیلم به تیتراژ میرسد با ترانه #شرمساری محسن چاووشی, بالاخره تمام شد با صدای تشویق بلند و ممتد حضار بخودم میام. خداروشکر فیلم مورد استقبال قرار گرفته است.
جلوی در خروجی سالن ایستاده ام یکی از تماشاگران مرا شناخته دست رو شانه ام میگذارد و خدا قوتی میگوید و از انتخاب موضوع عدالتخواهانه و جسورانه فیلم تشکر میکند. استاد طالب زاده را میبینم که با آنکه مشخص است کسالت دارند تا آخر فیلم مانده و در بین جمع از فیلم و تاثیرگذاریش تعریف و تمجید میکند. خودم را به ایشان میرسانم و تشکر میکنم از حضورشان. چند جمله کلیدی میگوید که خستگی رو از تنم بیرون میکند. اینکه فیلم در شان جشنواره عمار است و از ده تا فیلم سینمایی بهتر بوده و...
یکی دیگه از حضار مرا به کناری میکشه و میگه مادر من معلم هست و برایش از زندانی شدن معلم های معترض گفته و این فیلم چه خوب از برخورد ناروا با اعتراضات صنفی پرده برداشته یک نفر دیگه میگه من پدرم بازنشسته راه آهن هست و چه مشکلاتی که ندارن و اینکه با تجمعات اعتراضی آنها نیز چطور برخورد کردند.
یکی دیگر از تماشاگران از من شماره ام را میگیرد و از من میخواهد تا فیلمی هم راجع به مشکلات کارگران معادن #ذغال_سنگ_طبس بسازم و اینکه عامل اصلی خشکسالی طبس استفاده بی رویه این معادن از آب های زیر زمینی است و بعد هم به تلگرامم کلی فایل و لینک از این مسئله میفرستد و....
خدارو شکر, اگر این فیلم و تلاش چند ماهه توانسته باشه گوشه ای از درد مظلومین و ستم دیده ها رو بیان کرده باشه و یک عده را به این فکر وا داشته باشه که برای بی عدالتی هایی که میبینید چه باید بکنند مرا بس است.
امیدوارم در ادامه اکرانها این فیلم بتونه موجی ایجاد کنه و گفتمان سازی بکنه که در نظام اسلامی بطور ویژه باید با بی عدالتی ها برخورد شود.

 

+ نوشته شده در  جمعه بیست و چهارم دی ۱۳۹۵ساعت 18:53  توسط عدالت  | 

 این روزها خیلی ها از هاشمی گفتن و نوشتن. تمام شهر پر است از بنرهای تسلیت فوت حاج آقا " آیت الله هاشمی رفسنجانی" . طبیعی هم هست. به جرات میشه میگفت هاشمی یکی از چهره هایست که بیشترین اثر رو بر تاریخ معاصر ما داشته و تصمیماتش بر زندگی تمام ایرانی ها تاثیر داشته من هم یکی از اونها. حدود 10 روز قبل از فوت حاج آقا پدر بزرگم رو از دست دادم در سن 82 سالگی، هم سن آیت الله بودن. ایشون رو در بهشت رضای مشهد به خاک سپردیم . اما طی این سی و پنج سال عمرم واقعا بیش از آنکه چهره پدربزرگم را دیده باشم یا صدایش را شنیده باشم آیت الله را دیدم و شنیدم.

 دل خوشی از آیت الله نداشتم نوجوانی من مصادف بود با دوران ریاست جمهوری ایشان . اون روزها به ما زیاد خوش نمیگذشت. ما جزء طبقه ای بودیم که داشتیم زیر چرخ های توسعه حاج آقا له میشدیم. او بفکر سازندگی ایران بود و غافل از اینکه ما هم جزء ایرانیم. خلاصه یادگاری های تلخی از اون روزها دارم. دخل و خرج بابا هیچگاه میزان نمیشد و ما همیشه چند قدم از تورم وحشتناک آنروزها عقب بودیم. پدر هر چه تلاش میکرد به گرد پای تورم نمیرسید . بنده خدا دوچرخه ای که کلاس اول ابتدایی قولش را بهم داده بود کلاس پنجم تونست برام  بخره!

بچه بودما ولی دور دوم ریاست جمهوریش یادمه که با بابا مامان رفتیم پای صندوق رای اصرار کردم جلوی اسم رقیبش آقای توکلی ضربدر بزنن. اصلا فکر کنم خودم این کار رو کردم. اون موقع برگه های رای چهار گزینه ای بود و باید جلوی نام منتخبت ضربدر × میزدی اونم با مداد!

 اصلاح طلبا که اومدن سر کار و کار به مجلس ششم رسید من بالغ شده بودم و پیگیری اخبار سیاسی یکی از علایقم.  حاج آقا عزم مجلس کرد همین رفیقای امروزش که بر جسم بی جانش اشک تمساح میریختن اونروها شروع کردن به تخریبش و کتاب عالیجانب سرخپوش یکی از اون دسته گل ها بود اون موقع فکر میکردم فحش  و ناسزا به هاشمی یعنی مقابله با انقلاب.

دوره خاتمی که سر آمد حاج آقا مجدد هوس ردای ریاست جمهوری کرد دیگر جوان شده بودم و دانشجو. طی این سالهای دانشجویی هرچه در تاریخ انقلاب و صحیفه نور تامل میکردم و با رفتارهای رهبری مقیاس میکردم ، سبق و سیاق حاج آقا همخوانی چندانی نداشت.

 هاشمی برام شده بود نماد بورژاوی ساخته شده با رانت جمهوری اسلامی. نماد تکبر و تجمل و ویژه خواری و آقازاده پروی و کارگزاران و مدیران اشرافی که هیچ تناسبی با نهضت امام و آرمانهای آن پیر روشن ضمیر نمیدیدم.

انتخابات 84 شدیم رقیب حاج آقا،  با پولهای توجیبیمون یک ستاد دانشجویی برای رقیبش  راه انداختیم توی خیابان توحید اصفهان آنهم در پارکینگ منزل یکی از آشنایان رفقا. در و همسایه کمک کردن تا اون ستاد پا گرفت یکی تلویزیون خونش رو آورد یکی میز صندلی آشپزخانه اش و... خلاصه با یک زحمتی ستاد سرو شکل گرفت و شد پاتوق یکسری دانشجو که امیدوار بودن با ظهور یک چهره جدید تغییری در سر و شکل مملکت ایجاد بشه.  یادمه یکی از اون شبها  یک کارناول از ماشین های لوکس با برچسب های هاشمی 2002 و  سرنشینهای  دختر و پسری خاص که  از رفتارشون میشد حدس زد که حال عادی ندارن! آمدن جلوی ستاد ما و شروع کردن به مانور دادن . دخترک بی روسری فریاد میزد اکبرشاه اکبر شاه اکبر شاه ! من فقط سعی کردم بچه ها رو جمع و جور کنم تا از روی احساسات واکنشی نشان ندن که حادثه ای رخ بده  و در کنج ذهنم هی محاسبه میکردم اینها چه سنخیتی میتونن داشته باشن با یک چهره مبارز انقلابی!

انتخابات که تموم شد و از صندوقها اسم رقیبش در آمد حاج آقا خیلی ناراحت شد و کینه مارو به دل گرفت. خیلی دوست داشتم حاج آقا بعد از اون انتخابات اعلام بازنشستگی کنه و بره کتاب  خاطراتش رو تکمیل کنه . ولی دریغ ،در تمام اون چهار سال دارو دسته اش هر نوع  توهینی که تونستن به ما و منتخب مردم کردن و هر نوع کارشکنی ای که تونستن انجام دادن. دور بعدی انتخابات حاج آقا گرچه دیگه روش نشد که خودش بیاد اما جوری صحنه آرایی کرد که رقیب چهار سال قبلش رو حتما شکست بده. اون بازهم از پس رقیبش بر نیامد و رقیب زیرکش در آخرین لحظات در آن مناظره تاریخی فن بدل زد و حریفش رو خاک کرد. اما...

حاج آقا اصولا اعتقادی به دموکراسی واقعی نداشت و تنها زمانی رای مردم رو میپذیرفت که یا بخودش رای بدن یا به گزینه مطلوب اون. اینو از خودم نمیگما میتنونین به کتاب هاشمی بی روتوش ( گفتگوهای صادق زیبا کلام با هاشمی ) مراجعه کنید. همین باعث شد که اینبار تحمل نکنه  و اون حوادث ناگوار رو رقم بزنه. اون سال من تهران بودم و آتشی رو که حاج آقا در نامه بدون سلامش نوید داده بود رو من با چشمان خودم در خیابان مطهری که محل کارم بود میدیدم. روزگار بدی بر کشور و نظام رفت و حاج آقا علنی در مقابل نظر رهبری و نظام ایستاد و شد رهبر اپوزیسیون داخل و خارج.

هر چند در این مقوله میتونم به اجتهاد متفاوتش حق بدم اما اینکه به اجتهاد متفاوتش با ولی فقیه عمل کند و کشور را به اون بحران بکشه که جان و مال و ناموس خیلی ها و آبروی نظام و انقلاب  به تاراج بره رو نمیتونم بپذیرم مگر اینکه قبلش باور کنم که ایشان اساسا به ولایت فقیه اعتقاد نداشته اند مثه خیلی از هم پیالگی های امروزینش که به گفته خودشان به  ولایت فقیه اعتقادی نداشتند و آنرا در رودربایستی با امام قبول کردن!

 اون سالها رو تاریخ نگاران قرن بعد چطور روایت میکنن رو نمیدونم...

هاشمی خستگی ناپذیر بود و هیجانها و التهاب سیاسی جزء سرگرمی ها یش بود. بخاطر همین وقتی در آستانه 80 سالگی کاندیدای ریاست جمهوری شد و بعد رد صلاحیت شد بازهم پا از میدان پس نکشید و با مهره چینی مناسب نه تنها منتخب خودش رو از صندوق در آورد بلکه در انتخابات مجلس خبرگان  بعدش هم  پیروز میدان شد هر چند در حافظه تاریخ می ماند که او در سر لیستی قرار داشت  که مورد تایید و تبلیغ BBC بود .

حالا حاج آقا از بین ما رفته است  و عجل آنهم در استخری که روزگاری متعلق به فرح دیبا ملکه رژیم قبل بود سراغ او آمد اما به راستی که نمیتوان بی تفاوت از کنار نام بزرگ هاشمی گذشت.

با دیدن اکثر موافقان و مخالفان هاشمی بر  گرداگرد تابوتش  ناخود آگاه یاد سکانس پایانی  فیلم شیر صحرا می افتم آنگاه که سرلشگر ایتالیایی که پس از نبردهای طولانی و سخت  موفق به دستگیری و اعدام عمر مختار شد بخاطر عظمتش به جسد آویزان او ادای احترام نظامی نمود.

حاج آقا را بردن در بهشت زهرا و در ضریح حضرت امام  بخاک سپردن.برای خیلی سوال است که چرا؟! شاید مزد زحمات سالها تلاشش برای پیروزی نهضت امام باشد.اما من بی تفاوتم نسبت به این رویداد چون یکسالی هست که برای زیارت امام دیگر به بهشت زهرا نمیروم و خونه و حسینه محقر امام رو در جماران به کاخ تجمل بهشت زهرا ترجیح میدم.

کاش هاشمی رو روتوش نکنیم همانطور که خودش نکرد و تا آخر همان خود خودش بود آنطور که در کتاب های خاطراتش از خود و خانواده اش نوشته است.

بدرود حاج آقا...

 

 

+ نوشته شده در  پنجشنبه بیست و سوم دی ۱۳۹۵ساعت 4:21  توسط عدالت  | 

فیلم مستند داد که به همت مدرسه سینمایی عمار  و  با روایت، نویسندگی و کارگردانی حجت الله عدالت پناه از مرداد ماه 1395 استارت خورده بود سرانجام  در اوایل دی ماه 1395 پایان یافت و برای رو نمایی راهی هفتمین دوره جشنواره مردمی فیلم عمار گردید.

این فیلم پر سفر، جستاریست دانشجویی در پی جمهوریت عدالت و امنیت ، از بندر عباس و بندر شهید رجایی تا یزد و تهران و آذربایجان غربی.

داستان فیلم بدینگونه است که تعدادی از دانشجویان عدالتخواه به همراه یک مستند ساز پیگیر برخوردهای امنیتی و قضایی ناروایی که با اعتراضات صنفی مختلف در سالهای اخیر شده از جمله شلاق خوردن کارگران معترض معدن آق دره میشوند و  در پی حل کردن معادله سه مجهولی جمهوریت امنیت و عدالت هستند.

 

+ نوشته شده در  جمعه سوم دی ۱۳۹۵ساعت 23:57  توسط عدالت  | 

در پنج آذر 1357 در گرگان چه اتفاقی افتاده است و چرا در تاریخ انقلاب اسلامی مغفول و مسکوت مانده است؟!

پوستر فیلم مستند حماسه فراموش شده

از همون ابتدا که کار مستند سازی رو شروع کردم سعی کردم در کنار دیگر سوژه ها موضوعات بومی شهر خودمان را اولویت قرار بدم بخاطر همین اولین فیلمی هم که بطور تقریبا حرفه ای کار کردم واقعه ۵ آذر سال ۵۷ گرگان بود, که در آن ۱۴ نفر از همشهریانمون در جریان انقلاب اسلامی به شهادت رسیدند. فیلم تولدی دوباره را هم پیرامون زندگی , جهادو شهادت شهید مدافع حرم سید احسان حاجی حتم لو که از دوستان صمیمی و نزدیک خود من هم بود را ساختم که سال گذشته در اولین سالگرد شهادت ایشان از شبکه ۲ پخش شد.

فیلم تدارکی برای یک مهمان محترم را هم راجع به حضور معنوی مرجع تقلید گرانقدر آیت‌الله علوی در ماه مبارک رمضان در گرگان را هم در مرحله تدوین دارم و چند موضوع دیگر را هم با محوریت گرگان و استان گلستان در دست تحقیق و پژوهش دارم.

 

تاریخ انقلاب در استان گلستان یا همان گرگان و دشت بسیار پر بار است و پر است از رویدادهای موثر در جریان پیروزی انقلاب که شاخص آن واقعه دلخراش ۵ آذر میباشد, اما متاسفانه آنچنان که باید و شاید به آن پرداخته نشده و با آنکه از دیگر رویدادهای انقلاب که در دیگر شهرها از جمله تبریز و جهرم و...روی داده بزرگتر و پر حادثه تر بوده و تعداد شهدایی هم که داشته بیشتر بودن اما در روایت تاریخ انقلاب گم شده شاید هم یکی از دلایل اصلی آن این بوده که همزمان با ۵ آذر ۱۳۵۷ روزنامه ها که رسانه های اصلی آن وقت بودن در اعتصاب بودند و این واقعه پوشش خبری داده نشده و بنظر من هم مسئولین شهری ما بعد از انقلاب آن اهتمام جدی رو برا بزرگداشت آن در سطح کشور نداشتند, بخاطر همین است که در کتاب تاریخ دوران دبستان از شهرهایی مثل قم و مشهد و تبریز نام برده میشه ولی از گرگان که شاید بشه گفت فعالترین و خبرسازترین شهر در جریان پیروزی انقلاب در خطه شمال بوده و شهدای زیادی هم تقدیم کرده خبری نیست. 

سال ۹۰ که تصمیم گرفتم فیلم مستندی درباره قیام مردم گرگان در راستای حمایت مردم شهرم از نهضت امام خمینی بسازم و مطالعاتم رو در این زمینه بیشتر کردم متوجه شدم که وقایعی که در آن مقطع در گرگان رخ داده ظرفیتش بیشتر از یک فیلم است لذا با طراحی یک سه گانه با عنوان کلی "دشنه در دشت" تصمیم گرفتم در هر فیلم به قسمتی از تاریخ انقلاب مردم گرگان ودشت بپردازم. 

قسمت اول با عنوان " حماسه فراموش شده" با محوریت رخداد ۵ آذر قسمت دوم با عنوان " پاییز سرخ" با بررسی رویدادهای محرم آن سال و قسمت سوم با اسم " روز انتقام" راجع به وقایع روزهای آخر انقلاب در شهر گرگان کار کنم. 

شاید باورتان نشه وقتی در تهران در بین دوستانی که راجع به تاریخ انقلاب کار میکردند داستان ۵ آذر گرگان را میگفتم با شگفتی از آن رویداد اظهار میکردند که از چنین واقعه ای خبر نداشتند حالا شما فکر کن پس طبیعی هم هست که مردم عادی هم ندانند. و وقتی بدونید که شخص خود امام تاکید داشتند که وقایع انقلاب در شهرهای کشور را از زبان خود مردم و پا برهنه ها که انقلاب را متعلق به آنها میدونستند ثبت و ضبط کنید و در نامه ای هم که به آقای حمید روحانی تاریخ نگار نوشتن به آن اشاره کردند واقعا ناراحت کننده اس که تاریخ رشادت های مردم شهر ما گرگان مغفول مانده واقعا برام غم انگیز بود که برای ساخت همین مستند در راهپیمایی ۲۲ بهمن رفته بودم سراغ نوجوانان و جوانانی که حضور داشتند و از هر کی میپرسیدم از واقعه ۵ آذر که بیمارستانی هم به همین نام در شهر داریم چی میدانید هیچکدامشون چیزی نمیدونستند و این در حالی هست که حداقل نیمی از میانسالان شهرمون از اون روز خاطره دارند.

وقتی در دفتر مطالعات جبهه فرهنگی انقلاب طرح موضوع کردم خیلی زود استقبال کردند و برای ساخت مستند آن حمایت کردند و من هم سال ۹۱ قسمت اول رو تمام کردم و همان سال در سومین دوره جشنواره فیلم عمار در سینما فلسطین تهران اکران شد. در عوض آنچنان که باید و شاید در شهر خودمون و مسئولین از فیلم استقبال نشد, شاید اصلا براشون مهم نبود!

خیلی دوست داشتم اون فیلم با همه کم و کاستی که داشت و با امکانات محدود و با زحمت فراوان ساخته شده بود در یک ویژه برنامه ای در شهر اکران میشد و از خانواده های شهدای ۵ آذر تجلیل میشد و یک مراسم خاطره گویی بر پا میشد از جانبازان آن واقعه، جا داره اینجا از جناب آقای غلامرضا خارکوهی تاریخ پژوه عزیز که با زحمت فراوان طی سالیان طولانی کتاب حماسه ۵ آذر رو نوشتند و در مراحل مختلف ساخت فیلم مارو کمک کردند تشکر فراوان داشته باشم.

برای ساخت دو قسمت دیگر فیلم هم اقدام کردم و برای حمایت سراغ مسئولین شهری رفتم متاسفانه با در بسته مواجه شدم و تمایلی برای حمایت ندیدم. 

فیلمبرداری قسمت دوم آنرا با عنوان پاییز سرخ رو با هزینه شخصی انجام دادم اما برای ادامه ساخت آن با مشکل مالی برخوردم و.دیگر کار ادامه پیدا نکرد وخیای ناراحت کننده هست که مسئولین حاضرند با خیلی از موضوعات کم اهمیت از بیت المال هزینه کنند اما برای تاریخ انقلاب که بگونه ای هویت مردم شهرمان هم هست حاضر به هزینه نیستند. 

البته منظورم نیست که من! نه هر کسی که در این زمینه بخواهد کار بکنه و اثر ماندگاری بسازه که تاریخ مردم شهرمان رو معرفی کنه و حمایت بشه من خوشحال خواهم شد, البته نا گفته نمانه که مسئولین محترم از پروپاگاندا و کارهای تبلیغاتی به نفع خودشان بدشون نمیاد, مثلا چند سال قبل خبر رسید که از همین ماجرای ۵ آذر قراره سریالی ساخته بشه و بودجه کلانی هم دریافت کردند ولی الان چند سال گذشته و از آن پروداکشن خبری نیست و من هم جایی نشنیدم که سرانجام آن پروژه به کجا کشید. بگذریم....

 

امسال که شنیدم بعد از ۳۷ سال واقعه ۵ آذر بالاخره به اسم گرگان در تقویم ملی ثبت میشه خیلی خوشحال شدم, کاش افتخار دیدار مردم گرگان با رهبری هم نصیبمون بشه.

 

تیزر مستند دشنه در دشت ( حماسه فراموش شده)

http://www.aparat.com/v/4zeDM
 
 برای خرید و دیدن این فیلم با کیفیت اصلی نیز میتوانید به این سایت مراجعه نمائید.
 
http://shop.ammarportal.ir/product/%D8%AF%D8%B4%D9%86%D9%87-%D8%AF%D8%B1-%D8%AF%D8%B4%D8%AA/
 اینجا نیز میتوانید آنرا دانلود کنید.
http://www.aparat.com/v/elsUJ
+ نوشته شده در  چهارشنبه سوم آذر ۱۳۹۵ساعت 22:18  توسط عدالت  | 

مطالب جدیدتر
مطالب قدیمی‌تر